پرهام فرشته کوچک

خاطرات فرشته ای از بهشت .... به نام فرشته خوبی

پرهام فرشته کوچک

خاطرات فرشته ای از بهشت .... به نام فرشته خوبی

یه روز برفی

گل پسرم توی یه روز برفی با خاله هاش رفته پارک و کلی بازی کرده تازه یه آدم برفی هم درست کرده 















بازی با گوشی عمو موتوری

پرهام با خاله زینبش یه اسم برای همسرش انتخاب کردن به نام عمو موتوری چون با گوشی عمو علی رضا بازی موتور رو میکنن و بهشون خیلی خوش میگذره






آبنبات ....

یه روز که من خوابیده بودم یکدفعه دیدم صدا میاد بلند شدم دیدم آقا پرهام داره صندلی رو با زحمت جلوی کابینت میبره و بیصدا تعقیبش کردم و با هم ببینیم ....



اینم آقا پرهام که با خوشحالی داره کاکائو بر میداره




اینم تمرکز آقا کوچولو حین جرم



اینم تعجب کوچولوی من از دیدن من



وای که چه دنیایی تو مامانی 


خییییییییییییییلی دوست دارم





نفس


میـــان هــر نفســی کـه می کِشــم


همهمـــــــــه ایست


از تــــــو چـه پنهــــــان


میـــان هــر نفســی کـه می کِشــم


تـــــــــــو هستـــی


کــه می کـُـشـــی مـــــــرا


که عاشق این مردنم




بوووووووووووووووووووس

پدر و پسر ورزشکار





اینم بازی مورد علاقه آقاپرهام که هر چیزی که قابل پریدن باشه روش میپره

دلتنگی...

*دلتنگی...**


دلتنگی یعنی،


همین یه لحظه نبودن تو.........


همین یه شب خونه بابا رسول بودن تو............


همین دل بیقرار من...........


همین کنار تو نبودن........

همین نبوسیدن تو وقت خواب..........

همین گیر ندادنای تو وقت خواب برای خوندن هزار بار کتاب حسنی...........


همین نشنیدن سلام دیگی خوابت نمیادهای صبح تو............

همین نشنیدن آفتاب تابیده میخوای صبحانه خوشمزه بدی به من.............


وقتی خونه نیستی حتی برای یک لحظه پر میشم از دلتنگی های مادرانه ، دلتنگی هایی


که خودم خندم میگیره ولی دله دیگه چکارش کنم برات تنگ میشه، بازم امشب خونه بابا


رسول موندی و منو با هزاران دلتنگی تنها گذاشتی، تو که میدونی نفسم به نفست بنده


پس هیچ وقت تنهام نذار که بیقرت میشم  


دوستت دارم

هنرنمایی گل مامان

هنرهای هنرمند کوچولوی من در رنگ بازی












یه بوس آبدار برا پسر قند عسلم



نام تو

 


از روزی که نامتـــ


ملکه ی ذهنمـــ شد،



احساســ می کنمــ جمجمه امـــ



با شکوه ترینـــ امپراتوری دنیاستـــ...



دوستت دارم هزاران هزار بار


شب یلدا 1392

هر چه از روشنی و سرخی داریم برداریم کنار هم بنشیینیم و


بگذاریم که دوستی ها سدی باشند در برابر تاریکی ها 


یلدایتان رویایی، روزهایتان پر فروغ، شبهایتان ستاره باران!


امسال شب یلدا رفته بودیم خونه عمه طیبه و خیلی به هممون خوش گذشت




کارت پستال آجیل و هندوانه شب یلدا

محرم 1392



بابا رسول برای پرهام یه زنجیر درست کرده بود و پرهامم کلی زنجیر زد و یه شعرم یاد گرفته بود که هروقت


میخواست بخونه صداشو تو گلوش میبرد و میخوند ابوالفضل کربلا، ابوالفضل نی بلا(نینوا)



پرهام در حسینیه شاهرود روستای دهملا




وقتی از لای پنجره دسته های زنجیر زن رو نگاه میکنه


باز محرم رسید، ماه عزای حسین

سینه‌ی ما می‌شود، کرب و بلای حسین


کاش که ترکم شود غفلت و جرم و گناه


تا که بگیرم صفا، من ز صفای حسین





کوچولوی من



سلام کوچولوی من که حالا برای خودت آقایی شدی یه روز که من و بابامجید نشسته بودیم اومدی و از کشوی لباسات این لباس رو که برای بیست روزگیت بود رو آوردی و گفتی تنم کن و وقتی تنت کردم کلی باهاش رقصیدیو هی میگفتی ازم عکس بگیر و خیلی خوشحال بودی البته منم خوشحال بودم چون تو خیلی بزرگ شی عسلکم


اینم گیتار خاله مهسا که همه آهنگایی که خاله میزنه تو حفظی و هر وقت میریم خونه بابارسول تو اول باید گیتار بزنی و بخونی بعد بازی کنی



اینم کوچولوی من که از خستگی این جوری خوابش برده




عاشق دوتاییتونم بوووووووس



اینم وقتی که خودشو زده به خواب



وقتی که تمرکز کرده و داره روی خودش نی نی میکشه


قربون دستای کوچولوت عزیز دلم




اینم وقتی که پسر کوچولوی من تب کرده بود و میخواستیم تبشو بیاریم پایین



بازی پرهام با بابا رسول




اینم یکی از خرابکاریهای آقا پرهام 



اینجا هم که قهر کرده



پرهام مامان در کلاس رباتیک


عزیزمی گل نازم