ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
مخفیگاه آقا پرهام در خونه آقا جون حسین در شاهرود در زیر پله ها که یک جای کوچکی است که مامان جون زهرا اسباب بازی های بچه ها و یک سری وسایل دیگر در آنجا میگذارد که تبدیل به مخفیگاه یا بهتر بگم یه جای امنی برای پرهام خان شده بود و همه رو آنجا میبرد و با هاشون بازی میکرد و کلی هم خوشحال بود از اینکه یه جایی داره که کوچک و دنج است .
سلام ببخشید یه مطلبی جا مونده بود اونم کاشتن نهال پرهام به کمک بابا مجید در روز درخت کاری خونه آقاجون حسین در شاهرود
وای نمی دونید من چی میکشم از دست این پدر و پسر
شب که میشه برنامه کشتی کج شروع میشه و دوتایی یه دور برنامه رو از تلویزیون نگاه میکنن و همزمان با تکون خوردنشون و سرو صداهاشون هیجانشون رو تخلیه میکنند و بعد از برنامه هم خودشون فن های کشتی رو روهم پیاده میکنن و خلاصه که برنامه کشتی کچ برنامه هر شب ماست و هر چی هم به بابا مجید میگم برای پرهام خوب نیست گوش نمیده ( البته پیش خودمون بمونه ولی خیلی بامزه است کاراشون و خود منم دلم میخواد برنامه کشتی بابا مجید و پرهام رو هر شب داشته باشم ) تازه یه کیسه بکس هم جدیدا وصل کردن جلوی در اتاق پرهام و هر وقت که دیگه هیجانشون به جایی میرسه که ممکنه به هم آسیب بزنن (البته پرهام به بابا مجید) شروع به مشت زدن به اون میکنن در کل بامزه اند و من خیلی دوستشون دارم .
سلام پرهام گلم
امروز کتابهام رو دادم برای چاپ و در مورد مرکز رشد هم یه صحبتهایی انجام دادیم و
دارم در مورد راه اندازی مرکز رشد تحقیق میکنم و اگر بشه تا اواسط اردیبهشت افتتاحش میکنم
گلم امیدوارم بتونم از پسش بر بیام البته بابا مجید خیلی بهم کمک میکنه و دائما میگه تو میتونی و بهم
دلگرمی میده و بابات بزرگترین پشتوانه منه برای شروع کارم.
دوستون دارم پرهام و مجید من بدون شما هیچ کاری نمیتونم انجام بدم
وای پرهام این روزا ورد زبونت شده بستنی خریدی؟ بستنی میخری ؟ بستنی بخر. نمی دونم چرا عاشقانه بستنی رو میپرستی و تازه یه بستنی جدید دیگه هم که میخوای حتما باید پاندا داشته باشه چون تبلیغ توی تلویزیون رو دیدی خلاصه که فکر کنم دیگه کشتی همه رو با این بستنی تا هرکسی ازت میپرسه خوب پرهام برات چی جایزه بخرم تو سریع میگی بستنی و واقا هم دوست داری عیب نداره عزیزم با تموم ضررهایی که داره یه کوچولو به حرفت گوش میدیم و برات کم و بیش میخریم ولی اینجوری پیش بری بابا مجید همین روزاس که باید بستنی فروشی بزنه دوست داری نه چون مشتری اول و آخرش خودتی
دوست دارم پسر بستنی مامان
پسر نازم دو روز پیش تصمیم گرفتم دوباره قبل از اینکه کلاسام شروع بشه شانس خودم رو در مورد از پوشک گرفتنت امتحان کنم و به طور جدی تری این کار رو انجام بدم و تا الان که بد پیش نرفتیم امیدوارم تو و من موفق بشیم و از این پروژه این بار سربلند بیرون بیاییم.
سلام پسر گلم امروز میخوام برات یه کوچولو درد و دل کنم میدونی چی شه من یه کتاب نقاشی نوشتم که قرار بود که یه موسسه ایی تمام مراحل چاپش رو برام انجام بده ولی الان که تموم شده بنا به دلایلی در مورد چاپ به نتیجه نرسیدیم و من خیلی ناراحت شدم و احساس خوبی ندارم و البته بابا مجید خیلی سعی میکنه بهم کمک کنه ولی نمی دونم به نتیجه ایی میرسیم یا نه تموم امیدم به خداست چون یکدفعه تموم تصوراتم و فکرام بهم ریخته و خیلی خوب نمی تونم تصمیم بگیرم امیدوارم وقتی تو این مطلب رو میخونی کتابای من چاپ شده باشن . به امید اون روز .
دوست دارم مامانی
امیدوارم با جمع کردن هفت سین نوروزی
قرآنش نگهدارتان، آینه اش روشنایی زندگیتان
سکه اش برکت عمرتان،سبزیش طراوت و شادابی دلتان
ماهی اش شوق ادامه زندگیتان را به شما هدیه دهد
سیزده بدر مبارک عزیزان. . .
اینم بابا مجید و محمد سجاد و پرهام و هستی کوچولوی ما
کوچولوهای ناز بهتون خوش بگذره