پرهام فرشته کوچک

خاطرات فرشته ای از بهشت .... به نام فرشته خوبی

پرهام فرشته کوچک

خاطرات فرشته ای از بهشت .... به نام فرشته خوبی

روز عرفه

امروز با مامان ایران رفتیم دعای عرفه و چون دعا طولانی بود تو حسابی خسته شده بودی و منم بهت ماشیناتو دادم گفتم شاید کمی سر گرم بشی و تو اینقدر خوشت اومده بود که آخر دعا نمیتونستیم بیاریمت خونه ولی اینقدر خودتو کشیدی زمین که دوبار برات لباس عوض کردم و تازه حسابی ام از مردم بیکار حرف شنیدم که نگاه کن بچشو چجوری ول کرده و خودشو میماله زمین و از این حرفا ولی تنها چیزی که برای من مهم بود لذت بردن تو بود که همین طورم شد





وای که چقدر لذت بخشه وقتی که تو لذت میبری
دوست دارم زیاد