پرهام فرشته کوچک

خاطرات فرشته ای از بهشت .... به نام فرشته خوبی

پرهام فرشته کوچک

خاطرات فرشته ای از بهشت .... به نام فرشته خوبی

... پایان اسفند 1391


فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
Bears and hearts

سلام ماه من !

اسفند هم از راه رسید و رو به پایانه دیگه چیزی تا اومدن بهار نمونده یادمه سال گذشته اسفند همش با خودم فکر میکردم چه اتفاقی افتاده که اینقدر از ته دل احساس خوبی برای اومدن بهار دارم و تمام جواب های دلم به یک چیز ختم میشد و اون حضور تو بود ... معجزه زندگیه من !

پسرم ٬ نفسم ٬ دردونه قشنگم ،....

خیلی وقته که دلم میخواست برای تو بنویسم....

اما از اونجایی که داری روز به روز بزرگتر میشی ٬ و در عین حال شیطونتر و من هم کارم یه کمی سنگینتر شده بود  وقت زیادی برای مامان نمی موند تا بتونم از شیرین کاریهات یا جملات زیبات  یا حتی دعواها و خنده های مامان و گل پسری و بازیها و عشق ورزیدن به بابا مجید ... برات بنویسم

اما روزهامون دارن از پی هم با همه عشق و صبوری میگذرن....... و من و بابا با همه عشقمون لحظه به لحظه شاهد  بزرگ شدنت هستیمو لحظه لحظه اش دوستداشتنی ...

خیلی زود گذشت ...

مثل یه چشم بهم زدن ...

روز ها از پی هم گذشتن تا رسید به امروز به امروزی که دیگه دوسال و چهار ماهت شده ، دیگه برا خودت مردی شدی و هروقت بهت میگم پرهام کوچولو میگی من کوچولو نیستم من نازم من ماهم من خوشکلم و کلی از این شیرین زبونی ها که هرچی بگم کم گفتم و احساسم رو نمیتونم بیان کنم در مورد این روزها چون اینقدر نازی و شیرین که نگو و هر چقدر پیشت باشیم بازم حرفای جدید و کارهای جدید داری که آدم رو هیجان زده کنی و هر بار که این کارها رو میکنی غرق بوست میکنم و ازت سیر نمیشم . این چند وقت من خیلی سرم شلوغ بود هم بیرون از خونه و هم داخل خونه هر وقت بیرون میبردمت از اول تاآخر بدون اعتراض پابه پای من راه میومدی و توی خونه هم با من کار میکردی و به قول خودت داشتی کمک میکردی و برعکس سال پیش که موقع کارهام تو رو میفرستادم خونه مامان ایران امسال همش دلم میخواست پیشم باشی چون با شیرین زبونی هات گذر زمان رو متوجه نمی شدم و البته دردسرهای خاص خودتم داشتی مثلا با کارگر خونه دوست شده بودی و پابه پای اون میخواستی کار کنی و دستمالهای کثیف رو روی در و دیوارهای تمیز کرده میکشیدی و سرت رو بالا و پایین میاوردی و از من میپرسیدی زیا(زهرا) خانوم تمیز شد آره آره ... و این حرکتت به قدری بامزه بود که نگو و به جایی که ناراحت بشم دوست داشتم دوباره این کار رو تکرار کنی و البته بتول خانوم هم با این که کارشو زیاد میکردی بغلت میکرد و محکم بوست میکرد و تازه زمانی که من داشتم کمدهات رو مرتب میکردم دیدم دنبال هرچی میگردم که بزارم سر جاش نیست کلافه شدم و آمدم بیرون دیدم به به پسرم هرچی برای تو کمد و تو اتاقش بوده رو آورده بیرون و عروسکای شسته شده رم دوباره انداخته تو دستشویی و با شیلنگ آب روی سرشون وایساده و ازش که پرسیدم پرهام داری چکار میکنی با خوشحالی و خنده گفت زیا(زهرا) خانوم دارم کمک میکنم تمیز بشه و همونطوری بغلش کردم و کلی بوسش کردم که اینقدر این بچه بامزه گفت این جمله رو و خلاصه که ماجراها داشتیم و احساس میکنم اسفند امسال با تمام سختی ها و مشغله های کاری بهترین اسفند تو تمام سالهای عمرم بوده و تازه آخرین خرابکاری که گل پسرم کرده تو اسفند امسال این بوده که امروز باهم رفتیم و برای بابا مجید مهربونش عیدی بخریم و موقع برگشتن کلی کاغذ کادو و ربان خریدیم که عیدی بابا مجید رو به زیباترین شکل ممکن کادو کنیم و روز اول عید تقدیمش کنیم و خوشحال و شاد و خندون به خونه رسیدیم و البته با بابا مجید همزمان با هم رسیدیم و از همون جلوی در حیاط آقا پرهام به باباش گفت برات کادو خریدیم و تا بالا ادامه داد و به محض رسیدن تو خونه سریع از داخل کیفم عیدی ها رو در آورد و به باباش داد و کاغذ کادو ها رو هم به همراه روبان ها بهش داد و کلی هم ذوق کرد و دور اتاق می دوید و میگفت برات کادو خریدیم و شعری که خاله مهسا بهش یاد داده بود میخوند ( فصل گل سببره(سنبره)عیدی ما یادت نره ) و من هم در هیرت مانده بودم و باباشم کلی ذوق کرده بود که پسرش سوپرایزش کرده بود و میگفت این بهترین و فوق العاده ترین و در نوع خود عجیب ترین هدیه بود که گرفته بود چون هدیه رو گرفته و بعد تزیینات هدیه رو ... خلاصه که این هم از هدیه سال نو و تا پایان سال هنوز دو روز دیگه مونده و امیدوارم این دو روز هم به خیر بگذره.

پسرم ، گل مامان ، پنبه نرم و نازکم ...

نفسم ....

امید و جون مامان و بابایی  ....

شاخه گلم ٬ نباتم دوست داریم زیاد زیاد

پیشاپیش نوروز مبارک

فدای روی ماهت بشم بایه عالمه بوس  تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://www.roozgozar.com