پرهام فرشته کوچک

خاطرات فرشته ای از بهشت .... به نام فرشته خوبی

پرهام فرشته کوچک

خاطرات فرشته ای از بهشت .... به نام فرشته خوبی

خرید!!!

وای مامانی چند روز پیش رفته بودم کیفو کفش بخرم که تو منو بیچاره کردی 23_33_7.gif؟؟؟؟؟!!!!!!!

توی یک مغازه یک لنگه از کفشمو در آورده بودم که کفش بپوشم ببینم خوبه که یکدفعه از دستم در رفتی و چون جمعیت زیاد بود و امکان گم شدنت زیاد بود منم نفهمیدم و با اون یک لنگه کفش نیمه کاره در پام و دو ییدم دنبالت و وقتی گرفتمت تو هم میخندیدی و فکر میکردی دارم باهات بازی میکنم و من تازه وقتی به خودم نگاه کردم دیدم چه جوری از مغازه اومدم بیرون یک لنگه از کفش خودم و یک لنگه از کفش مغازه اونم شلوارم توی کفش وای نمیدونی چه صحنه ی خنده داری بود و البته اون لحظه از خجالت آب شدم ولی در کل خاطره جالبی بود و اون روز من انگار فقط تورو برده بودم که تو پاساژها باهم بازی کنیم و از این مغازه بدوییم این مغازه و کلا روز جالبی بود و البته فرداشم با بابا مجید رفتیم و همون بلا رو بدتر سر بابات در آوردی و تازه من برات یک بادکنک خریدم که تو آرومتر بشی ولی تو با جوش هر بچه ایی که از خودت کوچیکتر بود و میخواست ازت بگیره میزدیش و بابات میگفت تو از وقتی بادکنک خریدی براش اون بادکنکه شد بلای جون بچه های دیگه و کلی روز پر ماجرایی بود . 36_1_13.gif

دوست دارم نمکی