ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
دستانم شاید،
امادلم نمیرودبه بیشترنوشتن ازاین روزهای درگذرعاشقانه هایم را . .
سلام گل نازم
امروز می خوام از کارهایی که انجام میدی برات بگم
از وقتی میری خونه عمو رضا و دیگه دلت نمی خواد بیای خونه و روی پله میشینی
از وقتی که قهر میکنی میری زیر مبل به نشانه قهر
از وقتی که با ماشین کوچولوهات بازی میکنی و کلی لذت میبری
از وقتی که از ته دلت میخندی
از وقتی که با کتاب داستانات خلوت میکنی و دونه دونه ورق میزنی و برای خودت داستان تعریف میکنی
وای که چقدر این لحظات دوست داشتنی
برام هیچ حسی شبیه تو نیست کنار تو درگیر آرامشم
همین از تمام جهان کافیه همین که کنارت نفس میکشم
برام هیچ حسی شبیه تو نیست تو پایان هر جستجوی منیتماشای تو عین آرامشه تو زیباترین آرزوی منی
برای پسرم 2 سال و 8 ماهگی یعنی :
مهربونیهای پسرونه که یعنی ازحالا هواتونو دارم . .
وهزااااررفتار پرهامی که یعنی فقط من میتونم انجام بدم نه هیچ بچه دیگه ای . .
پسر داشتن یعنی دنیای آبیش شادی تو رو دوچندان میکنه ،،
یعنی همدم وهمراهی که مطمئنی تنهات نمیذاره،،
گل نازم پسرک من دوستت دارم
سلام فرشته مامان
الان ساعت 12 شبه و تو هم عین فرشته ها خوابیدی کلا نمی دونم چرا بچه ها اینقدر تو خواب معصوم هستند و تو هم که فرشته منی الان اومدم تو اتاقت بهت سر زدم و دیدم پتوت رو بغل کردی و خوابی از ترس اینکه کولر روشنه روت رو با پتو پوشوندم داشتم به شلوغی اتاقت و پذیرایی نگاه میکردم انگار نه انگار که همین امروز جارو کشیدم شب که میشه وقتی که خوابیدی بازم تمام وسایلت روی زمینه با اینکه همیشه کارم شده که وسایلت رو جمع کنم و بازم تو بری همه رو بریزی به هم تا اسباب بازیهای مورد علاقه ات رو برداری و بازی کنی یه وقتایی خسته میشم، دوست دارم الان برم بخوابم تا باز هم صبح شروع کنم به جمع کردن ریخت و پاشهای تو ولی نشستم و فکر میکنم میگم مگه تا کی پرهام می خواد بازی کنه تا کی می خواد این اسباب بازیها رو بریزه فوقش چند سال دیگه بعدش من می مونم خاطرات روزهایی که اسباب بازیهای تو رو جمع میکردم پس لذت ببر مامان و همیشه بریز عیبی نداره من هستم و همیشه خودم برات وسایلت رو جمع میکنم یه روزی میرسه که می یام تو اتاقت و دفتر و کتابهات رو جمع میکنم عزیزم .
سلام نباتم
دیشب گل گاو زبون دم کردم و برای اولین بار برای تو هم آوردم و تو از من پرسیدی مامان این چیه و من بهت گفتم و بعد تو بابا مجید رو صدا کردی گفتی بابا بدو بیا مامان زبون درازی برامون آورده و این جمله رو که گفتی من و بابا بهم نگاه کردیم و تا نیم ساعت از تو میپرسیدیم چی آورده و تو میگفتی و ما میخندیدیم و اینقدر اینو بامزه میگفتی که دلم نمی خواست هیچ وقت درستشو بگی و خلاصه که تو گوله نمکی
دوستت دارم نمکی من
سلام نازنینم
امروز دیگه کلاس فلسفه برای کودکم تموم شد و در کل کلاس خوبی بود هم گروهی های خوبی داشتم و استادهای خوبی هم داشتم و راضی ام که این راه رو انتخاب کردم امیدوارم بتونم ادامه بدم و در آینده تو رو هم در کنار خودم در این راه داشته باشم راستی گلم میخوام کمی از کلاسم و بچه ها و نوع این کار برات بگم چون تقریبا اولین فعالیت جدی توی این کارم بود، این روش میخواد به بچه ها فکر کردن رو آموزش بده و در واقع تفکر درست و برای این کار بچه ها رو به چالش می کشه تا در گروه به جواب برسن و البته خودشون با صحبت کردن و بحث به جواب میرسن و این گروهی که من باهاشون بودم چند تا از همکارهای خودم بودن و یک گروه هم از تبریز اومده بودن که بچه های خیلی خوب و گرمی بودن و بقیه هم از جاهای مختلف دیگه و در کل با این گروه خیلی راحت بودم و در کنارشون خیلی چیزها یاد گرفتم امیدوارم بتونیم با هم در تماس باشیم و تبادل اطلاعات کنیم.
مامانی این روزها احساس میکنم نمی شناسمت چون خیلی عوض شدی در جواب کارهایی که میکنی هیچی نمیگم و مراجعه میکنم به کتاب چون واقعا نمی دونم چی باید بگم امیدوارم این مرحله از زندگی جدیدت رو با موفقیت پشت سر بزبریم چون احساس میکنم اوج رشد عقلی و اخلاقی تو این مرحله است نمی دونم واقعا نمی دونم خدایا کمکم کن پسرم رو خوب تربیت کنم گاهی اوقات احساس میکنم واقعا بزرگترین تغییر رو کردی زود عصبانی میشی و داد میزنی و من از این ناراحتم چون خودت خیلی اذیت میشی تازه بعضی اوقات زود گریه می افتی امیدوارم بتونم صبور باشم چون خیلی هم حرف گوش نکن شدی و ....
دوست دارم وروجک من.
با تو، باران بهاری ام را پایانی نیست
بی تو، پرنده های آشیان گم کرده در جاده های پاییزم.
تو که هستی، پنجره، با بالهایی گشوده از آفتاب، باغچه را مرور میکند.
با تو، نفسهای مادرانه، معنا دارد.
آجر به آجر، ساخته میشوم؛ وقتی دستهای کوچکت، موسیقی مهربان عشق را به ترنم می آیند.می ستایمت که رونق کوچه های سردسیر وجودم هستی.
پرهامم تو معنای عشق من به مجید را کامل کردی.
تو مادر بودن را به من هدیه کردی و به من آموختی که چگونه مادر باشم.
دوستت دارم و با هر نفست زنده ام و زندگی میکنم.
تولدت مبارک مولایم...صاحب زمانم...در وصفت زبانم الکن و بیانم قاصر است..دوست داشتنت نه از جنس زمینی هاست و نه از جنس آسمانی ها..یک حس خاص که برایم تنها فقط با تو معنا دارد.. ونه هیچکس..
دوست دارم مثل یک پشتیبان ..حامی..وبه امید دیدارت ثانیه ها را میشمارم..تک فرزندم را به امید پای به رکاب بودن با تو پرورش میدهم..به امید دیدار بزودی.
گل پسرم تازه همه دعای فرج رو یاد گرفته .........
خوش آواتر از صدای تیشه فرهاد و خواستنی ترند از عشق .
جوانی ، روزگار ماندنی ترین خاطره هاست . . .
ولادت حضرت علی اکبر ( ع ) و روز جوان به همه مامان های جوان تبریک میگم به خصوص خاله ها و عمه های پرهاممدوستون داریم زیاد زیاد....