پرهام فرشته کوچک

خاطرات فرشته ای از بهشت .... به نام فرشته خوبی

پرهام فرشته کوچک

خاطرات فرشته ای از بهشت .... به نام فرشته خوبی

آخ که چقدر دوست دارم

 

چند روز پیش وقتی ناراحت بودم .....

وقتی دلم گرفته بود و بغض گلومو محکم فشار میداد....

وقتی اشکهام مثل بارون روی گونهام روان بود ...

وقتی که حس میکردم به بن بست رسیدم و هیچ دری باز نیست...

اون موقع بود که  دستهای کوچکی به سمتم امدو صورت من رو در خودش جا داد و  

 یه صدایی که میگه : ماما نازی نازی ماما نازی نازی نازی

و یه صورتی به سمتم امد و منو غرق بوسه کرد و بهم لبخند زد و  

نگاهش رو در نگاهم گره کرد و ازم اطمینان و آرامش خواست   

آخ چقدر این لحظه ناب بود

کاش زمان و دنیا این لحظه می ایستاااااااااااااااااااااااد..................

بدون که خیلی خیلی دوستت دارم