ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
چند روز پیش وقتی ناراحت بودم .....
وقتی دلم گرفته بود و بغض گلومو محکم فشار میداد....
وقتی اشکهام مثل بارون روی گونهام روان بود ...
وقتی که حس میکردم به بن بست رسیدم و هیچ دری باز نیست...
اون موقع بود که دستهای کوچکی به سمتم امدو صورت من رو در خودش جا داد و
یه صدایی که میگه : ماما نازی نازی ماما نازی نازی نازی
و یه صورتی به سمتم امد و منو غرق بوسه کرد و بهم لبخند زد و
نگاهش رو در نگاهم گره کرد و ازم اطمینان و آرامش خواست
آخ چقدر این لحظه ناب بود
کاش زمان و دنیا این لحظه می ایستاااااااااااااااااااااااد..................
بدون که خیلی خیلی دوستت دارم