نفسم

 فرشته خوشبختی من  

تو تنها فرشته کوچکی هستی  

که در قلب من رفتی و همان جا ماندی  

تا ابد تا همیشه  

تو فرشته آسمانی هستی 

 که خداوند از آسمان زیبای خود به من هدیه داده 

 عزیزکم قلبم و ذره ذره وجودم  

به عشق تو میتپد  

و نفسم با نفس تو تنظیم است 

 نمی دانم این حس تا به امروز کجا بوده 

 دوستت دارم  

وسایلی که پرهام دوست داره

پرهام عاشق وسایلیه که اصلا هیچ ربطی بهش نداره و خیلی کم با   

اسباب بازی های خودش بازی می کنه.مثل :  

جاروبرقی 

صندلی 

انواع کنترل  

قابلمه   

چکش 

کفگیر و ملاقه    

مخلوط کن  

تلفن

کامپیوتر 

جارو دستی 

موبایل که فرقی هم نمیکنه مال کی باشه 

و...................  

اولین شعر پرهام جونم

 

داب داب ابسی

ادا منه انداسی

منه انداسی

مامان ادهی  

بابا ادهی

ترجمه ( تاپ تاپ اباسی خدا منو نندازی اگر منو انداختی بغل بابا بندازی بغل مامان بندازی ) 

دوست دارم زیاااااااااااااااااااااااااااد 

پرهام و نی نی

یه روز صبح که ازخواب بیدار شدم شنیدم صدای آب میاد  بلند شدم دیدم آقای پرهام خان تو دستشویی و عروسکش رو که برای آموزشش در دستشویی گذاشته بودم رو برداشته و شیر روشویی هم بازکرده البته آب داغ رو و هی میگه (نی نی داخه داخه=داغ – نی نی جیش – نی نی اوفه) و بعد چون از روشویی آب میریخت بیرون دستاتو میبردی بالا و میگفتی (بانون بانون = بارون )    و از سر تا پاتم خیس بود خلاص هم عصبانی بودم چون کار خطرناکی بود که تنهایی رفته بودی دستشویی وهم خنده ام گرفته بود که اینقدر شیرین این کارها رو میکردی

فرمان حمله از مغز پرهام به.......

به سمت انگور و مشت مشت خوردن و له کردن  

به سوپرمارکت بغل خونه  و شیر خواستن و در صورت  

گوش ندادن به حرفش.....

به سمت مامان و بابا و البته جدیدا به سمت خاله ها جهت گاز 

گرفتن

به سمت جزوه های بابا مجید رفتن و پاره کردن و خط خطی کردن 

جدیدترین دوست پرهام کوشت کوب!؟!؟

چی بگم آخه از دست پرهام با این دوستای جدیدش

تازگیا پرهام گوشت کوب و مزایای اونو فهمیده ولی ازش جهت خرابکاری استفاده میکه میره از داخل کشو برمیداره و یاره و گوشی من یا تلفنم میاره و با گوشت کوب روش میکوبه و وقتی بهش میگم چکار میکنی میگه (ایو بده  عطی بده ) یعنی عطیه بامن الو نمیکنه پس بده و باید داغونش کنه .  وای خدای من این پسر چقدر شیطونه  

دوست دارم عزیزم

خواب ظهر بابا و مامان

یه روز منو بابامجید ظهر خوابیده بودیم البته قبلش تو رو خوابوندم و همه خونه رو جمع کردم بعد خوابیدم  و بعد تو بیدار شدی هی منو صدا کردی و آب نون و به به خواستی و منم بهت دادم و دوباره خوابیدم البته تو خواب و بیداری بودم و متوجه میشدم هی تلویزیون و خاموش و روشن میکردی و به من گفتی صدلیتم بهت بدم و منه بیخبر از همه جا بهت دادم و اولش هی برق رو خاموش روشن کردی تا اینکه یک لحظه من خوابم برد که یک دفعه صدای جیغ وحشتناکی اومد  و بعد بابا مجید هم داد زد پرهام کجاست و دوتایی پریدیم جلوی در دستشوئی و دیدیم  کوچولوی ما باکمک صندلی خودت در دستشوئی رو باز کردی و رفتی داخل و شیر آب سرد رو تا آخر باز کردی و آب از شیلنگ به شدت در حال فورانه وتو هم که خیلی ترسیده بودی جیغ میزدی و وقتی ما رو دیدی که داشتیم از خنده روده بر میشدیم نمیدونستی بخندی یا از شدت آبی که داشت به در و دیوار میپاشید و تو رو خیس میکرد گریه کنی ولی خودمونیم خیلی بامزه بود تازه بامزه تر اون زمانی بود که منو بابا دورو ورمونو نگاه کردیم دیدیم جای پا گذاشتن نیست چون جنابعالی همه جارو بهم ریخته بودی 

لغت نامه شیرین پرهامی (۲)

مصوم = معصومه 

زیا = زهرا  

طبه = طیبه 

بابا ادو = بابا رسول  

مسا = مهسا  

مانانا = ماکارونی  

خویی = غوغولی  

نام = شام  

ننام = سلام  

بااون = بارون  

ناناز = ساناز 

باطی =فاطمه  

آیه = آره  

ایاه = الله 

دایو = دارو  

داب = تاپ  

ادا = خدا  

دیدو = دکتر  

بدا = پرهام