پرهام فرشته کوچک

خاطرات فرشته ای از بهشت .... به نام فرشته خوبی

پرهام فرشته کوچک

خاطرات فرشته ای از بهشت .... به نام فرشته خوبی

عشق و احساس پدرانه



شاید خدا تو را به خاطرِ این به من داد

که هم وزن معصومیتت دوستت داشته باشم


شاید باید باهم


بعدهای بعد از این


بخندیم و شاد باشیم


رهای رها


شاید به خاطر این تو یک تکه از من شدی که


خدا به من اجازه داد


تکه های احساسم را در تو تکثیر کنم


جانکم ، دلتنگی هایم را ببوس


تا تمام گریبانم بوی تو را بگیرد


تانقش لبهای کودکانه ات با طعم مبهم دنیای یک نفره ات


روی پوستم بماند


یک تکه از من که نامش دل است


دیوانه وار


دارد تو را هر روز عاشق تر میشود


من تصمیم گرفته ام خبر  بودنت در قلبم را به رخ تمام تاریخ بکشم


می خواهم تو را در مزرعه ی احساسم بکارم


تا باران بی دلیل از ابر نبارد


می خواهم خدا را ببوسم


که تو را در من خلاصه کرد


میخواهم رج های غصه های خنده دارم را بشکافم


و شادی داشتن تو را ببافم


می خواهم به تو عادت کنم


 دوستت دارم دلبرم