پرهام فرشته کوچک

خاطرات فرشته ای از بهشت .... به نام فرشته خوبی

پرهام فرشته کوچک

خاطرات فرشته ای از بهشت .... به نام فرشته خوبی

پرهام و مریضی

 

    

وای عزیزم الان سه روزه که سخت مریض شدی و من نمیدونم چکار کنم وقتی  

 

توشب تا صبح ناله میکنی و تو تب میسوزی       

 

 من و بابا مجید خیلی ناراحت  

 

میشیم و سعی میکنیم یه جوری بهت کمک کنیم دیشب که تب داشتی   پاشویت کردیم ولی تو لزت گرفت و رو تو مینداختیم ولی تو گریه  

 

میکردی داغه و واقعانمیدونستیم چکار کنیم و تا صبح نه تو و نه بابا مجید و نه  

 

من نخوابیدیم امیدوارم هیچ وقت مریض نشی چون طاقت دیدن مریضیتو نداریم  

 

وهمیشه شاد و خندون و سرحال ببینیمت عزیز دلم.