سفر شمال

این تعطیلات اخیر سفری به شمال داشتیم  که در کل بد نبود بخصوص برای آقا پرهام که حسابی آب بازی کرد و

زیر آفتاب سوزان کنار دریا  برنز کرد و حال کرد . برای اولین بار پسر مامان اسب سواری کرد و از

نزدیک آقا گاوی و سگ دید و کلی ذوق کرده بود و مدام صدای سگ در میاورد و گاوی رو صدا میکرد .سئوالات

پی در پی آقا هم که براه بود، این چیه؟ آقا گاوی چی میگه؟ چجوری حرف میزنه؟ گاوی جیکار میکنه و چی

میخوره ؟ و وقتی میگفتم گاوی علف میخوره میگفت نه نایلون میخوره چون اونجا دیده بود گاوی داره نایلون

میخوره خلاصه که داستانی داشتیم با آقا پرهام تازه شبا هم با خاله ها و کیمیا جونی برنامه داشتن و............

راستی یادم رفت بگم که آقا پرهام گشت دنبال اسب دم نارنجی بعد سوار شد و گاوی هم فقط با به قول خودش

نارنجی حرف میزد

اسب سواری خوبه مامانی

عزیزم تو چقدر این گاوی رو دوست داری آخه

غمگین و ناراحت از اینکه نذاشتم بیشتر از این پیش گاوی بمونه آخه دنبال گاوی تو خاکها همینجوری داشت میرفت و

باهاش حرف میزد

اینم آقا پرهام بعد از کلی صدا زدن آقا گاوی و همه همسایه ها رو بیدار کردن از این بالا

اینم خانواده خوبم در سفر شمال البته چشم پرهامو پشه نیش زده

دوستتون دارم زییییییییییییییییاااااااااااااادد