ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
میخواییم با پرهام ساعت یاد بگیریم بخاطر همینم یه ساعت خرسی درست کردیم
سلام گل پسرم
چند وقتی بود که پرهام خیلی دوست داشت بتونه خودش شماره خونه بابا رسول رو بگیره و بالاخره موفق شد
آخه من بهش یاد نمیدادم چون وقت و بی وقت میخواست شمارشونو بگیره که البته بعد از یادگیری همین کار
هم کرد صبح و ظهر و ..... براش فرقی نمیکرد تازه یکی دوبار اشتباه میگرفت و بعد درستشو میگرفت و البته طی این اشتباهات یه دوستم پیدا کرده بود که هر وقت پرهام اشتباه میگرفت بهش میگفت پرهام دوباره اشتباه گرفتی آخه یه بار اشتباه گرفت و اون آقا هم باهاش صحبت کرد و اسمشو پرسید و همینطور جایی که قرار بوده شماره بگیره و از اون به بعد بهش میگفت خونه بابا رسولت بجای 1 و 2 باید 2 و 1 رو بگیری و پرهامم میخندید و میگفت ببخشیدا اشتباه شد ....
سلام نمکی من
یه شب با بابا مجید سر میز شام داشتیم صحبت میکردیم که یهو پرهام غیب شد فکر کردیم داره بازی میکنه که
یکدفعه دیدیم یه نمکدون تو دستشو از دستشویی اومد بیرون و گذاشت رو میز و گفت بفرمایید من و بابا مجید با
تعجب نگاه کردیم و گفت برم الان میام رفت و با یکی دیگه اومد و گفت تموم شد و رفت ....
گفتم این چیه پرهام چی تموم شد و رفت گفت نمکا تموم شد و رفت گفتم چیکار کردی گفت نمک دونو آب کردم
تا دیگه نمکامون تموم نشه تو هم بابا مجیدم رو بفرستی نمک بخره همین.....
حالا همیشه نمک داریم بیا ....
وای من و بابا مجید دیگه از خنده مرده بودیم تازه پرهامم متوجه نمیشد برا چی میخندیم و هی میگفت
بیا دیگه بیا ...
یعنی این یکی کارش و خودتون قضاوت کنید ...
مراحل یک سیاست شیک
(به سب پرهام)
1- استفاده از کلمات شریف
2- یک عدد مامان با قلب ضعیف
3- بیان کننده بطور لطیف
4- رسیدن به خواسته ظریف
سیاست پرهام برای خوردن دوباره کاکائو (2 عدد به بالا)
یا بازی کردن با تبلت (حداقل 15 پنج دقیقه در روز)
پرهام : مامانیییییی مامانییییییی
مامان زهرا با قلبی ضعیف : جانمممممممممم
پرهام : بهم کاکائو میدیییییییییی
مامان زهرا : چششم ولی این دفعه آخره ها
به این میگن یه سیاست شیک و مجلسی
سلام ماه من
دیشب دلتنگت شدم و رفتم سراغ آسمون
هر چی گشتم اثری از ماه نبود که نبود
گفتم بیام سراغ خودت
آخه میدونی ماه من هیچ کس به اندازه من نمیتونه آسمونت باشه
تو فقط ماه من بمون و باش
سلام فلفل مامان
داشتم با پرهام قایم موشک بازی میکردم که یک دفعه دیدم نیست هرچی گشتم پیداش نکردم به حق چیزای نشنیده که
یکدفعه در کمدش باز شد و دیدم طبقه پایین کمدش نشسته یه نونم تو دهنشه و داره میخنده وای که خودم از خنده مرده
بودم که این چجوری به ذهنش رسیده اون تو بره ؟؟؟؟؟!!!!!!
سلام شیرین عسلم
چند شب پیش آقا پرهام میخواست مسواک بزنه که یکدفعه دیدم حدود 15 دقیقه ایی هست که صداش نمیاد رفتم دم
دستشویی دیدم به به آقا کو چواوی ما همه خمیر دندون های بابا و مامان رو که تازه همون شب گذاشته بودم رو خالی کرده تو روشویی و جاش تو خمیر دندون آب پر کرده و ازش پرسیدم چیکار میکنییییییییی!!!!!!! با خونسردی تمام گفت هیچی خمیر دندونتون خراب بود درستش کردم گفتم یعنی چیییییییی؟؟؟؟؟؟؟ گفت خیلی تند بود و تلخ منم براتون خالیش کردم آبش کردم تا نسوزید و دهنتون اوف نشه تازه صافکی ام گذاشتم که نریزه آباش کاره خوبی کردم مامان ؟؟؟؟!!!!!!!!
من دیگه به نظر شما کاره خوبیه؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!
یعنی من عاشقه این کاراشم
تو این مدت پرهام از لحاظ صحبت کردن خیلی پیشرفت کرده کلمات جدیدی رو یاد گرفته در واقع هرچی اطرافیان میگن اونم تکرار میکنه. هر روز سراغ پارک رو میگیره و تقریبا یک روز در میون با خاله ها یا بابا مجید یا عمو حمید میره پارک عاشق آهنگهتا میشینیم تو ماشین فوری میگه بابایی بذار برام . انقدر خوشگل با زبون خودش تا آخر آهنگو میخونه و تازه وقتی تموم میشه میگه: دوباله دیگه ماهم دعا میکنیم هرچه زودتر به مقصد مورد نظر برسیم تا از این موزیک خول نشدیم.
جدیدا شعرای زیادی یاد گرفته مثل صابون ، قورباغه ، عید ، مورچه ، و... بابا مجید دوتا آهنگ خیلی قشنگ بهش یاد داده (من که فرزند این سرزمینم و وطنم هستی من از سالار عقیلی) که مدام تکرار میکنه و تازه به عمو حمید و خاله راحله زنگ میزنه و تاآخرش میخونه و اگر حرف بزنن بهشون تذکر میده که گوش کنید
مانند پرنده ای باش که روی شاخه سست وضعیف لحظه ای می نشیند
و آواز می خواند
و احساس سرما می کند شاخه می لرزدولی با این حال به آواز خواندن خود ادامه می دهد
زیرا مطمئن است
که بال و پر دارد
اینم یه شیطونک که میخواد از درخت بالا بره
احساس میکرد خاله هاش گم شدن داشت صداشون میکرد
خالهههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه ها
اینم یه فوتبال جانانه
از خستگی نمیتونست بشینه و غذا بخوره
اینم آبشار آبپری که خشک بود ؟؟؟؟؟