پرهام فرشته کوچک

خاطرات فرشته ای از بهشت .... به نام فرشته خوبی

پرهام فرشته کوچک

خاطرات فرشته ای از بهشت .... به نام فرشته خوبی

خداحافظ جیجی نازنین پرهام

شیطون بلای من بالاخره روزی رو دیدم که دست از اون جیجی نازنینت کشیدی و منو از بیدار شدنای نصفه شبت و وقت و بی وقت جیجی خواستنت نجات دادی البته خیلی راحتتر از اونی که فکرشو میکردیم با شرایط جدیدت کنار اومدی   من کشته مرده این صبوریهاتم .

درد دل مادرانه

 

این روزهای من پر شده از نگرانی.بیشتر نگرانی از حال و روز خودم و تو که اکثر مواقع اون باز هم با نگرانی سپری میشه.بعضی مواقع خوشحال و خرسند و بالنده از تربیتی که روی شما انجام دادم و بعضی مواقع نا امید و غمگین از بی تربیتی های روزمره تو بعضی از روزا سرخوش داشتن پسر کوچولوی ناز و ذوست داشتنی و بعضی روزها گریون و در مانده و شکست خورده از دست یه پسر 22 ماههخلاصه خودمم موندم از حال و هوای این روزهای خودم.خلاصه ، کوچولوی شیطون تر از شیطون من با اینکه هر روز به آمار خرابکاریات اضافه میشه و بنده حقیر هم کاری جز حرص خوردن از دستم بر نمیاد هرشب و هر شب وقتی که خوابی و من به صورت خوشگل و معصومت نگاه میکنم فقط از خدا میخوام همیشه سلامت باشی و همینجوری شیطونی کنی که شیطنت هات هم برام شیرینه.

پسر بابا

 پسرم بزرگ شدی             لالایی هام یادت نره

چه قدر برات قصه بگم           دوباره خوابت ببره

  چقدر نوازشت کنم           تا تو به باور برسی

      این دو تا دستای منه          تو اون روزای بی کسی

            وقتی بابای قصه هات خم شده پیش روی تو     

           اگه چروک صورتم می بره آبروی تو

                      لالایی هام یادت نره          

           بذار برات قصه بگم دوباره خوابت ببره

                 از اون روزا که مشت من با دست تو وا نمی شد        

           تو خواب و بیداری تو هیچ کسی بابا نمی شد

                  اون که تو اوج خستگیش خنده رو لباش بودی        

          شب که به خونه می رسید سوار شونه هاش بودی

                 لالایی هام یادت نره         

            بذار برات قصه بگم دوباره خوابت ببره


        
                  لالا لالا گلکم لالایی کن دلبرکم        

                خواب پریشون نبینی ای غنچه بانمکم           
                                        
                  لالا لالا گلکم لالایی کن پسرکم      

    چشماتو گریون نبینم گریه نکن دردونکم

              لالایی هام یادت نره            

بذار برات قصه بگم دوباره خوابت ببره

         بابا اگه دلش پره از دست دنیا دلخوره     

       امون زندگیش تویی وقتی که غصه میخوره


..........

پرهام کوچولوی من

تمام کودکی های منی

وقتی شانه های کوچکت

پناهگاه استوار و روح پریشانم می شود!

لذت لمس پیکر معصوم تر از باران توست

که مرا وادار به دوست داشتن می کند

ودستهای کوچک فرشته گونه ات را بر صورت خراشیده ام می کشی

شرمسار می شوم

که تو پاداش کدامین عبادت به جای نیاورده ام هستی

اینگونه خوب و پاک و بزرگ...! 

دوستت دارم  

بزرگترین مرحله !؟؟!!؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!

سلام مهتاب من

نمیدونید پرهام داره یک کار بزرگ و مردونه میکنه البته همتون این مرحله سخت رو پشت سر گذاشتین و کم وبیش باهاش آشنایی دارین اونم به دستشویی رفتن و پوشک نبودن  البته پرهام داره خوب پیشرفت میکنه با توجه به اینکه جون منو به لبم رسونده البته با تموم این حرفها پرهام هنوزم ترجیح میده پوشک باشه تا مرتب زحمت دستشویی رفتن به خودش بده و هربار با دعوا به دستشویی میره و البته گاهی اوقات هم خودش میگه و به دلیل تنبلی برای رفتن به دستشویی, عاشقانه به پوشکش وابسته است و حاضر نیست بدون اون لحظه ایی باشه و اگر اینطوری پیش بره منم این وظیفه خطیر از پوشک گرفتن ایشون رو به همسر آیندشون محول میکنم .   


شیرین کاری های پرهام

Bears and hearts 

سلام بهونه قشنگ من

پرهام الان خیلی در حرف زدن و دلبری از بابا و مامان پیشرفت کرده البته هنوز جمله کامل نمیتونه بگه ولی بابا – مامان  - دد – حموم – حمید – عمه – عمو – عطیه – هدیه – هندونه – نه – نانا – مهسا و البته اینها رو سعی میکنه بصورت جمله بگه ولی نصفه و نیمه و صدای بعضی از حیونا روبلده مثل شیر و گربه و ببیی و گاو و سگ وتموم اعضای بدنشو بلده و اینها رو انقدر ناز میگه که آدم میخواد بخورش  و تازه رنگ قرمز رو کاملا میشناسه و یک و دو رو هم نشون میده و کلی کار دیگه و شیطنت دیگه حسابی هم توی دل همه خودشو جا کرده خدا بدادمون برسه وقتی بچه عمه نسیمش بدنیا بیاد چه بلاهایی میخواد سر اون طفل معصوم در بیاره خدا میدونه آخه رفته بودیم خونه دوستم زهره که به دخترش سوگند سر بزنیم پرهام فکر میکرد سوگند عروسکه و وقتی بچه روی زمین بود عروسک روی لباس سوگند رو که روی شکمش بود فشار میداد تا آهنگ بزنه و بچه هم دردش میومد و گریه میکرد خلاصه که توی اون چند ساعت حسابی ازخجالتش در اومد.

 امون ازدست بچه های این دوره زمونه که با مدرک کارشناسی ارشد در تمام علوم بدنیا میان و انواع مدارج دلبری و عشوه گری رو هم از قبل تولدطی میکنن خدا به داد ما پدر و مادرا برسه .

وروجک ما

سلام وروجک من

پرهام وروجکی شده که لنگه نداره البته باباش عقیده داره پسربایدشیطون باشه شب که میاد روی سر ویترین باشه برا همینم آقا پدر محبوب پرهام خانه و دوتایی یک فوتبالی توی خونه بازی میکنن که بیا و ببین والبته پرهام اگه دستش به جایی نرسه صندلی شو میذاره و بطور مستقل وارد عمل میشه و هیچ جای بلند و کوتاهی از دست شازده در امان نیست در واقع خدا بهمون رحم کنه با این پسر شیطون . 

من دیگه دو تا بچه دارم یکی پدر یکی پسر  

پرهام با مرواریدجدید

سلام عزیزم

پرهام الان دیگه پنج تا دندون داره و نمیدونید چه میکنه با این دندونا همه چیز میخوره پسته و فندوق و خیلی چیزهای دیگه البته بعضی اوقات هم گاز میگیره و فرار میکنه خلاصه که مردی شده برای خودش .

دوست داریم اندازه تموم ستاره های آسمون    

پرهام خطر !

سلام کوچولوی خطرناک  

امروز نمیدونی چه خطر بزرگی ازسر تو و ما گذشت سه ساعت  

  پیش من در آشپزخانه بودم و بابا مجید در حمام و تو جلوی 

 تلویزیون بازی میکردی که یکدفعه یک صدای وحشتناکی امد و 

 من امدم و دیدم تو یه وری در ویترینی و یک عالمه خورده شیشه 

 زیرته و من جیغ بلندی زدم و تورو سریع بلندت کردم ولی با

دیدن خورده شیشه در سرت و دستات دوباره جیغ زدم و تو هم 

 همینطور بابات که درحمام بود ترسید و صدامون کرد و من تو  

رودادم به بابات و تو جیغ میزدی و از سرت خون میومد و بابا  

مجید تمیزت کرد و آوردت بیرون و دیدیم اتفاقی برات نیوفتاده و  

خیلی زود خون سرت بند امد ولی ما خیلی ترسیده بودیم و خدا به  

ما و خودت خیلی رحم کرد که اتفاقی برات نیوفتاد امیدوارم هیچ  

وقت دیگه برات اتفاقی نیوفته.

 خدایا شکرت برای محافظت از عزیزترینمون  

سلامی دوباره به دوستداران پرهام

سلام من مامان پرهام به همه شما که 

  پرهام رو دوست دارید سال نو رو   

 تبریک میگم من دوباره امدم با یه  

 عالمه حرف از 

 پرهام 1391   

دوستون داریم زیاد الهی که  

 خوشتون بیاد

یه بوس و یه ناز دوست داشتنی

یه سلام دوست داشتنی به پسر گلم

یه کار خیلی بامزه یاد گرفتی آنم ناز

کردن و بوس کردنه می دونی وقتی این

کار رو میکنی دلم میخواد بخورمت یه

روز صبح خواب بودم دیدم آمدی بالای

سرم نازم میکنی لباتو به نشونه بوس

کردن می ذاری روی لپم احساس میکنم

این زیبا ترین و شیرین ترین و دوست

داشتنی ترین بیدار شدنم بود توی تمام

سالهای زندگیم.

دوست داشتنی مامان دوست دارم که

 اینقدر نازی