پرهام فرشته کوچک

خاطرات فرشته ای از بهشت .... به نام فرشته خوبی

پرهام فرشته کوچک

خاطرات فرشته ای از بهشت .... به نام فرشته خوبی

روز عرفه

امروز با مامان ایران رفتیم دعای عرفه و چون دعا طولانی بود تو حسابی خسته شده بودی و منم بهت ماشیناتو دادم گفتم شاید کمی سر گرم بشی و تو اینقدر خوشت اومده بود که آخر دعا نمیتونستیم بیاریمت خونه ولی اینقدر خودتو کشیدی زمین که دوبار برات لباس عوض کردم و تازه حسابی ام از مردم بیکار حرف شنیدم که نگاه کن بچشو چجوری ول کرده و خودشو میماله زمین و از این حرفا ولی تنها چیزی که برای من مهم بود لذت بردن تو بود که همین طورم شد





وای که چقدر لذت بخشه وقتی که تو لذت میبری
دوست دارم زیاد

نظرات 4 + ارسال نظر
خاله فاطمه 1392,09,25 ساعت 10:20

التماس دعا جووووون

mahsa 1392,08,05 ساعت 18:43 http://mahsa-mah.blogsky.com/

راحتی شماااااااا؟؟؟؟؟؟ بد نگذره یه وقت؟؟؟؟؟

خالـــه معصومه 1392,08,05 ساعت 08:41

ای شیطون اگه بدونی مامانت با چ لذتی برا ما بازی اون روزتو تعریف میکرد بال در می اوردی اره خاله یه همچین مامانی داری تو

خاله راحله 1392,08,04 ساعت 16:16

عزیزم ببین چه کار میکنه؟؟؟؟؟؟!!!!!!!
زهرا جان تو همون مامان حساس ترو تمیزی ؟؟؟ باورم نمیشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد