خاطرات فرشته ای از بهشت .... به نام فرشته خوبی
خاطرات فرشته ای از بهشت .... به نام فرشته خوبی
با پرهام رفتیم تست هوش که مرکز مشاوره رو مثل خونه میدید و به قول خودش با سعید دوست شده بود و دیگه اجازه نداد ازش بقیه تست رو بگیره و میگفت از مامانم تست بگیر من بازی میکنم، تازه یک کلمه هم خاله فاطمه بهش یاد داده بود که وقتی داشتن ازش تست میگرفتن و بهش گفت چاقو اون کلمه رو در جواب گفت و من از خجالت آب شدم و فرداش اومد به خاله فاطمه گفت اونی که تو یادم دادی به سعید گفتم (خاله فاطمه واقعا من به تو چی بگم که هر چی حرف بد و کاره بده بهش یاد میدی، میخندی .....)
شیطونکم خیلی دوست دارم
خیلی هم خوبه
والا
پرهام بگو پنیر ...
من که میگم پرهام نخبس مگه نه پرهام؟؟؟؟؟