پرهام فرشته کوچک

خاطرات فرشته ای از بهشت .... به نام فرشته خوبی

پرهام فرشته کوچک

خاطرات فرشته ای از بهشت .... به نام فرشته خوبی

شیطنت های پرهام

وای که نمیدونید این وروجک من چقدر شیطون شده چند روز پیش بابا مجید داشت روزنامه میخوند که پرهامم یه روزنامه گذاشت جلوش و با جدیت شروع به خوندن کرد
            



پرهام وقتی پادشاه میشود، یه روز که رفته بود روی مبل و احساس پادشاهی بهش دست داده بود بهش گفتم پادشاه چی میل دارید دیدم خندید و گفت ماساژ دهید:))))))
تازه مریض که شده بود هرکسی زنگ میزد میگفت مامان گفتی پادشاه مریضه



یه روز برق قطع شده بود پرهام تند تند کف دستش رو باز کرد و گفت یک دو سه بابا برقی برق مارو بیار دیگه مامانم شیطونی نمیکنه



رفته بودیم شاهرود پرهام بهقدری بدو بدو میکرد که بغل پاهاش زخم شده بود و تازه هیچ کس در امان نبود و نمیتونست استراحت کنه چون آقا پرهام بی موقع میخوابید و خودش استراحت میکرد و همه که میخواستن بخوابن تازه آقا بیدار میشد ماجرایی بود براخودش
اینم نمونه ایی از شیطنت پرهام خان



اینم پاهای کوچولوی زخمی شدش، مامان فدات شه

نظرات 3 + ارسال نظر
خاله راحله 1392,11,06 ساعت 09:34

پادشاه تو روزنامه دنبال خونه میگردی یا کاررررررر؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خاله فاطمه 1392,09,25 ساعت 10:01

نفس و امید خاله

mahsa 1392,09,21 ساعت 14:13 http://mahsa-mah.blogsky.com

بللللله از بس که شیطونه این بچه
دوستت دارم زیااااااااااااااااااااااااد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد