پرهام یعنی فرشته خوشبختی
یعنی نفس ، یعنی همه کس ، یعنی عشق ، زندگی
قلب تپنده مامان و بابا ، تو در
تاریخ ۸/۵/ ۱۳۸۹روز چهارشنبه ساعت ۷:۴۵ صبح در بیمارستان لاله تهران در حالی که اولین باران پاییزی در حال باریدن بود چشم های قشنگت رو به دنیای ما باز کردی و دنیایی از نور و شادمانی را ،برای ما به ارمغان آوردی. حضور گرم و پرشورت ، رنگ و بو و گرمای دیگری به زندگی ما بخشید. عزیزم عاشقانه دوست داریم
ادامه...
وای که نمیدونید این وروجک من چقدر شیطون شده چند روز پیش بابا مجید داشت روزنامه میخوند که پرهامم یه روزنامه گذاشت جلوش و با جدیت شروع به خوندن کرد
پرهام وقتی پادشاه میشود، یه روز که رفته بود روی مبل و احساس پادشاهی بهش دست داده بود بهش گفتم پادشاه چی میل دارید دیدم خندید و گفت ماساژ دهید:)))))) تازه مریض که شده بود هرکسی زنگ میزد میگفت مامان گفتی پادشاه مریضه
یه روز برق قطع شده بود پرهام تند تند کف دستش رو باز کرد و گفت یک دو سه بابا برقی برق مارو بیار دیگه مامانم شیطونی نمیکنه
رفته بودیم شاهرود پرهام بهقدری بدو بدو میکرد که بغل پاهاش زخم شده بود و تازه هیچ کس در امان نبود و نمیتونست استراحت کنه چون آقا پرهام بی موقع میخوابید و خودش استراحت میکرد و همه که میخواستن بخوابن تازه آقا بیدار میشد ماجرایی بود براخودش اینم نمونه ایی از شیطنت پرهام خان
پادشاه تو روزنامه دنبال خونه میگردی یا کاررررررر؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نفس و امید خاله
بللللله از بس که شیطونه این بچه
دوستت دارم زیااااااااااااااااااااااااد