ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
تیکه کلامت جدیدا شده جوری چکت میزنم که بری تو جوفریا(جغرافیا) و من وقتی اینو میگی و اون انگشت اشارتو میگیری سمتم دیگه نمیدونم باید چکار کنم ناخودآگاه بغلت میکنم و تو فکر میکنی کار خوبی کردی و دوباره تکرار میکنی و منم دست خودم نیست آخه اینقدر نمکی که نگو و دلم میخواد این نمکات رو همیشه داشته باشی تازه چند روز که خونه بابا رسول بودی از خاله مهسا یاد گرفته بودی که هرچی میشود میگفتی اه نمیخوام و لباتو جمع میکردی پشت چشم نازک میکردی و کلی از این کارا که البته خیلی زود یادت رفت آخه با این که خیلی بامزه میگفتی ولی دیگه داشتی میرفتی تو مایه های .... و خیلی زود باهات برخورد کردم و تو هم زود یادت رفت و البته تو خیلی از کارهاتو از خاله مهسا یاد میگیری و خاله مهسا هم بیچاره نمیدونه از دست تو چکار کنه و مجبوره کاملا حساب شده با تو رفتار کنه و حرف یاحرکت اشتباهی ازش سر نزنه که تو یاد بگیری (آخی خاله مهسا)
دوست دارم
قربون قشنگیات عزیزدلم همه جوره خودم باهاتم