پرهام فرشته کوچک

خاطرات فرشته ای از بهشت .... به نام فرشته خوبی

پرهام فرشته کوچک

خاطرات فرشته ای از بهشت .... به نام فرشته خوبی

اولین قدم های نونهال ما

   

سلام ناز گل مامان 

 

منو ببخش که اینقدر برات دیر نوشتم تو یه عالمه کارهای جدید و به 

 

 یادموندنی انجام دادی کارهایی که برای من و بابا مجید شیرینترین و به 

 

 یادموندنی ترینن آخه من و بابا مجید اولین تجربمونه و این تجربه چه شیرینه . 

 

درست شب عید غدیر بود23 آبان 1390 تو یک سال و 18 روزت بود من و بابا 

 

 مجید داشتیم سریال تماشا میکردیم و تو طبق معمول داشتی از سر و کول 

 

 بابا بالا میرفتی که یک دفعه ایستادی و بعد از چند دقیقه به طور باورنکردنی 

 

 چند قدم راه رفتی و من و بابا حسابی جیغ میزدیم و خوشحالی میکردیم 

 

 و تو این کارو تکرار میکردی و خودتم دست میزدی میخندیدی خلاصه که شب 

 

 بسیار بسیار دوست داشتنی و فراموش نشدنی بود .  

دوست داریم بیشتر از تموم دنیا

نظرات 1 + ارسال نظر
خاله راحله 1390,10,05 ساعت 11:48


خاله الهی فدات بشه
نمیدونی چه لذتی داشت اولین تاتی تاتیهات
هممون عاشقانه منتظر این لحظه بودیم
مامانت هم از ذوقش همون لحظه به هممون تلفن زد و خبر داد نازنینم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد